در واپسین روزهای سال ۱۴۰۳، فصل دوم سریال «فراری» نیز به پایان رسید و حالا میتوان آن را بدون تردید، عنوان «بدترین سریال سال» دانست.
«فراری» نمونه بارز یک سریال سطحی است که در پوشش مفاهیم ارزشمند ساخته شد اما در اجرا چیزی جز ضعف و بیهنری ارائه نکرد. داستان درباره جوانی به نام هادی است که زندگیاش را وقف کارهای فرهنگی در یک محله فقیرنشین کرده تا نوجوانان مسیر نادرستی را انتخاب نکنند. ایدهای آشنا و بالقوه تأثیرگذار، اما در اجرا، چیزی که دیده شد، تنها مجموعهای از صحنههای شعاری درباره افغانستان، یک عشق تصنعی و روایتی کلیشهای بود.
سریال از کمترین منطق روایی برخوردار بود و داستان با سادهانگاری پیش میرفت. در پایان، عاشق و معشوق در سوریه به هم رسیدند؛ یکی با زخمهای جنگ و دیگری با رؤیای رفتن به لبنان! اما آیا چنین موضوعاتی نباید در قالب یک درام هنرمندانه روایت شوند؟ متأسفانه «فراری» چیزی جز یک شبهمستند خشک و مستقیم نبود که در آن هیچ نشانی از خلاقیت و کشش دراماتیک دیده نمیشد.
سریالی که قرار بود تأثیرگذار باشد، خستهکننده و ملالآور شد و بسیاری از لحظات آن، ناخواسته رنگ و بوی طنز پیدا کرد. سازندگان «فراری» ثابت کردند که در این حوزه مهارت کافی ندارند و تنها نتیجه، هدررفت بودجه است. اما جای تأسف دارد که مدیران تلویزیون همچنان تصمیم به ساخت فصل سوم این مجموعه دارند!
تاریخ آخرین آپدیت: 4 ماه قبل