فیلم «کیک محبوب من» به کارگردانی مریم مقدم و بهتاش صناعیها، پس از موفقیت در جشنواره برلین و حضور در رویدادهای بینالمللی، بهطور گستردهای در چند کشور اکران شده و بهطور غیررسمی در دسترس مخاطبان ایرانی قرار گرفته است. این روزها، بحث درباره این فیلم در محافل مختلف داغ شده و بهسرعت طرفداران و منتقدان بسیاری پیدا کرده است.
کیک محبوب من با وجود نقدهای وارده، اثری متفاوت درباره یک زن و مرد تنها به شمار میآید؛ فیلمی که بدون محدودیتها و خطوط قرمز معمول در سینمای ایران، لحظات عاشقانهای را بهسادگی به تصویر میکشد و احساسات تماشاگران را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. در ادامه، به بررسی ابعاد مختلف این فیلم خواهیم پرداخت.
کارگردانی فیلم «کیک محبوب من» همچون دو اثر قبلی مریم مقدم و بهتاش صناعیها، بر تنهایی شخصیتها تمرکز ویژهای دارد. این شخصیتها از دل تنهایی خود به هیجان و تجارب جدید در زندگی پا میگذارند. با پیشرفت داستان و نزدیک شدن به میانه فیلم، زندگی به تدریج جان میگیرد، رنگها غنیتر میشوند، دیالوگها انرژی بیشتری پیدا میکنند و موسیقی به تدریج به اوج خود میرسد، تا در نهایت به سکوتی طولانی در نقطه پایانی برسیم.
انتخاب بازیگران برای فیلمی با این ویژگیها بهطور قطع کار دشواری بوده است. طبیعی است که هر بازیگری حاضر به پذیرش ریسک بازی در چنین نقشهایی نبوده و از این منظر، لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی بهعنوان بهترین انتخابها شناخته میشوند. فیلم در برخی بخشها به نقد محدودیتها و سختگیریهای اجتماعی در ایران میپردازد و موضوعاتی مانند گشت ارشاد و بیتحرکی جوانان را به تصویر میکشد. با این حال، در مواردی نیز با رویکردی منفی نسبت به اعتقادات مذهبی مواجه میشویم که اندکی از مسیر اصلی داستان منحرف میشود. بهطور کلی، با فیلمی زیبا و احساسی روبهرو هستیم که در انتقال مفاهیم مورد نظر کارگردانها بهخوبی عمل میکند.
فیلمنامه | محور اصلی فیلم، تنهایی است؛ تنهاییای عمیق که قرار است برای یک شب به جشنی دونفره و پر از هیجان و نور تبدیل شود. زنی هفتاد ساله پس از سی سال زندگی در انزوا تصمیم میگیرد درهای بسته خود را باز کند و به هر طریقی همدمی برای خود بیابد. تلاشهای او نتیجه میدهد، اما فیلم در اوج خوشحالی و هیجان به پایان نمیرسد. جذابیت فیلمنامه دقیقاً در این نقطه شکل میگیرد. اوج شادی به ناامیدی مبدل میشود و داستان بهجای اینکه به یک پایان خوش برسد، به سمت تراژدی پیش میرود و با معنا و عمق خاصی خاتمه مییابد.
اگر بخواهیم بهطور دقیق با داستان فیلم پیش برویم و بر اساس پیشینه شخصیتها، موقعیت اجتماعیشان و ویژگیهایی که برای هر کدام در نظر گرفته شده به وضعیتها نگاه کنیم، ممکن است در برخی نقاط فیلم به پاسخهای قانعکنندهای برای سوالات خود نرسیم. بههرحال، زنی که سی سال برای هیچ رابطهای تلاشی نکرده و قدمی برای تغییر زندگیاش برنداشته، برای اینکه بتواند وارد چنین سفری شود و اینچنین برای رسیدن به هدفش تلاش کند، نیاز به دلیلی قویتر از احساس تنهایی همیشگی دارد. شاید اگر این سفر با انگیزهای قویتر آغاز میشد و ویژگیهای رفتاری زن و مرد هم بیشتر با جایگاه اجتماعی و پیشینه شخصیتیشان همخوانی داشت، با اثری باورپذیرتر مواجه میشدیم. با این وجود، بدون توجه به این موارد نیز میتوان گفت که با اثری رمانتیک روبهرو هستیم که تا حد ممکن به روابط علی و معلولی پایبند مانده و احساسات مخاطبانش را درگیر میکند.
بازیها | لیلی فرهادپور بیشتر بهعنوان روزنامهنگار و منتقد شناخته میشود و با وجود تجربیات مختلف در عرصه بازیگری، این اولینبار است که نقش اصلی یک فیلم را بر عهده میگیرد. بازی او روان است و بهخوبی احساسات و زندگی یک زن پابهسنگذاشته و تنها را به تصویر میکشد. فرهادپور بهدرستی از میمیک صورتش برای انتقال احساسات بهره میبرد و در بیان دیالوگها (به جز چند مورد محدود) و ابراز هیجانها موفق عمل میکند.
اما یکی از بزرگترین نقاط قوت فیلم، بازی درخشان اسماعیل محرابی است؛ بازیگری با تجربه در تئاتر، سینما و تلویزیون که با تمام وجود نقش خود را درک کرده و به بهترین شکل ممکن آن را اجرا کرده است. لحظات رمانتیک فیلم به سادهترین و احساسیترین شکل با همکاری این دو بازیگر بهوجود میآید. نبود محدودیتها و توانایی نمایش این احساسات واقعی، سکانسهای رمانتیک جذابی را در این فیلم رقم زده است.
«کیک محبوب من» به کارگردانی مریم مقدم و بهتاش صناعیها، برای اولین بار در جشنواره بینالمللی فیلم برلین به نمایش درآمد و موفق به کسب جایزه فیپرِشی شد. این دو کارگردان همچنین برای دریافت جایزه خرس طلایی نامزد شدند، اما موفق به کسب آن نشدند. این فیلم سومین تجربه کارگردانی این زوج بعد از «احتمال بارش باران اسیدی» و «قصیده گاو سفید» است.
تاریخ آخرین آپدیت: 8 ماه قبل