آیا "یک جای آرام: روز اول" ارزش دیدن دارد؟

آیا “یک جای آرام” ارزش دیدن دارد؟

فیلم و سریال
زمان مطالعه: 10 دقیقه
میانگین رتبه
بدون رتبه
رتبه من:

در سال ۲۰۱۸، جان کرازینسکی، ستاره سریال طنز «اداره»، با نویسندگی و کارگردانی فیلم «یک جای آرام» ریسک بزرگی کرد. کنجکاوی مخاطبان برای دیدن کرازینسکی در ژانر وحشت مفهومی که موجوداتی با حس شنوایی فوق العاده را به تصویر می‌کشید، عامل موفقیت اولیه فیلم یک جای آرام بود.
اما «یک جای آرام» همه را غافلگیر کرد.نه تنها با فروش باورنکردنی ۳۴۱ میلیون دلاری (با بودجه تنها ۱۷ میلیون دلار) در باکس آفیس درخشید، بلکه با تحسین گسترده منتقدان نیز همراه شد. منتقدان شیوه استفاده کرازینسکی و امیلی بلانت، همسر او در دنیای واقعی، از ایده‌ی محوری فیلم (نیاز مبرم به سکوت برای زنده ماندن) را ستودند.


نکته مهم‌تر این بود که انتخاب خانواده به عنوان شخصیت‌های اصلی، باعث شد تمام اعضای خانواده ابوت در «یک جای آرام» بی‌جانشین به نظر برسند و هر گونه از دست دادن، ضربه عمیقی بر جای بگذارد.
حتی با گسترش جهان فیلم در دنباله و جدایی شخصیت‌ها، تمرکز بر پیوندهای خانوادگی همچنان به قوت خود باقی ماند. مخاطبان مشتاقانه منتظر بودند تا دوباره شاهد دور هم جمع شدن خانواده ابوت باشند.
با وجود موفقیت «یک جای آرام»، فیلم جدید این مجموعه، «یک جای آرام: روز اول»، سعی می‌کند تمرکز داستان را فراتر از خانواده ابوت ببرد.

تبلیغات این فیلم، وعده‌ی فاش‌سازی‌های بزرگ درباره‌ی خط داستانی گسترده‌تر مجموعه و چگونگی آغاز حمله‌ی موجودات بیگانه‌ی «فرشته مرگ» را می‌دهند.
اما متاسفانه، بزرگ‌ترین افشاگری این پیش‌درآمد این است که رویکرد این فرنچایز، بیش‌تر به سمت مجموعه‌ای از داستان‌های مستقل (آنالژی) تغییر یافته است، نه دنیایی مشترک با روایت‌های به هم پیوسته.
با در نظر گرفتن «روز اول» به عنوان یک بخش مجزا، به سختی می‌توان آن را یک فیلم ترسناک جذاب دانست. در عوض، با یک درام شخصیت‌محور با بازی‌های درخشان روبرو هستیم.
اما با هشدار لو رفتن جزئیات کم‌اهمیت فیلم «یک جای آرام: روز اول»، بیایید نگاهی به داستان این پیش درآمد بیندازیم.


محوریت این فیلم بر روی سم (لوپیتا نیونگو) می‌چرخد، یک بیمار سرطانی لاعلاج که آخرین روزهای زندگی‌اش را در آسایشگاهی خارج از نیویورک می‌گذراند.
تنها همراه او در این دوران، گربه‌ خانگی‌اش به نام فرودو است.

سم و تعدادی دیگر از بیماران به همراه پرستار ناظرشان، ریوبن (با بازی الکس ولف)، برای تماشای یک نمایش صحنه‌ای به یک گردش بیرون از آسایشگاه برده می‌شوند. ریوبن به سم قول می‌دهد که در شهر می‌توانند پیتزا بخورند.

همانطور که حدس می‌زنید، این روز به ظاهر خوشایند، به بدترین روز زندگی محکوم‌شان تبدیل می‌شود. حمله فرشتگان مرگ آغاز می‌شود و خیابان‌های شهر در عرض چند دقیقه توسط این موجودات تسخیر می‌شود. این رویداد وحشتناک، یادآور حملات ۱۱ سپتامبر است.

lupita nyong o as sam in a quiet place day one

سم و فرودو از کشتار اولیه جان سالم به در می‌برند و در پناهگاهی با دیگر بازماندگان پناه می‌گیرند. با این حال، حتی اگر گروه بتواند با هم متحد بماند و قوانین سکوت را رعایت کند، به سرعت مشخص می‌شود که انبوهی از انسان‌ها که در یک میدان شکار کوچک مانند منهتن گیر افتاده‌اند، چیزی جز یک گور دسته جمعی نیستند.
با گذشت زمان کم‌تری که برای او باقی مانده و در حالی که وضعیتش بدون مراقبت پزشکی مناسب به طور ساعتی بدتر می‌شود، سم تصمیم می‌گیرد سفری را به خانه قدیمی‌اش در هارلم آغاز کند تا آخرین غذای خود را در پیتزا فروشی مورد علاقه دوران کودکی‌اش بخورد.


در طول مسیر، سم و فرودو با یک فرد سرگردان به نام اریک (جوزف کوئین) برخورد می‌کنند، یک دانشجوی حقوق از انگلیس که به اندازه سم در این بحران تنهاست. این سه نفر با هم سفر خود را آغاز می‌کنند و به زودی متوجه می‌شوند که سفر آن‌ها با تلاش دولت برای تخلیه گسترده منهتن همزمان شده است.
با وجود هیجان اولیه برای کشف رازهای بیشتر درباره‌ی خط داستانی کلی فرنچایز، «یک جای آرام: روز اول» بیشتر از آن که گسترش‌دهنده‌ی داستان مجموعه باشد، به مطالعه‌ی شخصیت سم، اریک و شرایط ناگوار و زمینه‌ای که آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد، می‌پردازد.

مایکل سارنوسکی، نویسنده و کارگردان این اثر که بیشتر برای فیلم تحسین‌شده‌ی «پگ» با بازی نیکلاس کیج شناخته می‌شود، در این‌جا با یک نتیجه‌ی دوپهلو روبرو می‌شود.

قطعا «روز اول» از نظر صحنه‌های اکشن و هیجان، بزرگ‌ترین نمایش را در به تصویر کشیدن فرشتگان مرگ و حمله‌ی آن‌ها به بشریت ارائه می‌دهد. اما همان‌طور که اغلب اتفاق می‌افتد، دیدن بیشتر این موجودات (در روشنایی روز و به تعداد زیاد) بخش زیادی از رازآلودگی و وحشتی را که ناشی از صدا و/یا تخیل تماشاگر است، از بین می‌برد.


برخلاف فیلم‌های قبلی «یک جای آرام» که همواره مخاطب را در ترس از نزدیک بودن هیولاها نگه می‌داشت، در «روز اول» دیگر نیازی به حدس و گمان نیست، زیرا موجودات دائماً در صحنه حضور دارند و هر صدایی مساوی با مرگ است.


این قانون جدید اغلب باورپذیری را زیر سوال می‌برد، چرا که حتی در روزهای آرام هم تردد در نیویورک بدون ایجاد سر و صدا تقریباً غیرممکن است، چه برسد به وضعیتی که همه‌جا پر از شیشه شکسته، آوار و اجساد باشد. هر پیاده‌روی واقعی در چنین شهر ویران‌شده‌ای احتمالاً چند ثانیه طول می‌کشد و سفر سم را بیشتر احمقانه نشان می‌دهد تا شجاعانه.

تنها ترس تازه‌ای که این پیش‌درآمد ارائه می‌دهد (به‌جز چند صحنه تعقیب و گریز پرتنش)، دیدن گروه‌های عظیم هیولاهاست که با هم حرکت می‌کنند و شهر را مانند زلزله می‌لرزانند. این صحنه‌ها عظمت این مشکل، ترسناکی فرشتگان مرگ و در نتیجه، اهمیت کشف نقطه‌ضعف این موجودات توسط خانواده ابوت را برجسته می‌کند، کشفی که بقای بشر به آن وابسته است.


«یک جای آرام روز اول» همچنین پتانسیل به تصویر کشیدن گروه‌های بزرگ انسان‌ها به عنوان یک تهدید ذاتی را در اختیار دارد – که به‌طور شگفت‌انگیزی در صحنه‌ی خروج فاجعه‌آمیز مردم در پرده‌ی دوم به تصویر کشیده می‌شود – اما با تصمیم سم به تنهایی عمل کردن، این تمایز اصلی «یک جای آرام روز اول» هم به هدر می‌رود.


درخشش لوپیتا نیونگئو و جوزف کوئین به عنوان بازیگران اصلی، کشتار موجودات فیلم را در زمینه‌ی اجرایی باورپذیر می‌کند. بازی آن‌ها یادآور نیویورکی‌های واقعی‌ای است که حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر را تجربه کردند و آن ۲۴ ساعت اولیه‌ی وحشت، اندوه و فقدان را از نزدیک لمس کردند – اما در عین حال شاهد فداکاری‌های الهام‌بخش و برقراری ارتباط با غریبه‌هایی بودند که شاید هرگز در شرایط عادی با آن‌ها پیوند نمی‌خوردند.


این تشبیه‌ای ارزشمند برای یک فیلم ترسناک با اهداف هنری بلندپروازانه است؛ اما برای تجربه‌ی هیجان‌انگیز یک فیلم ترسناک و مهیج درجه‌ی B، چندان کارآمد نیست.
بخش زیادی از «یک جای آرام روز اول» به تماشای بازی‌های بی‌صد ستارگان در قالب نمایش‌های کوتاه شبیه‌ی تئاتر می‌گذرد. سارنوسکی، برخلاف کرازینسکی، برای تغییر حال و هوای تیره‌ی فیلم، به جز شوخی‌های تلخ، ترفند دیگری در چنته ندارد.


حتی با رسیدن به پایان فیلم، با توجه به مقدمه‌ی داستان یک جای آرام روز اول  و مسیری که می‌دانیم خطوط داستانی به هم وصل می‌شوند (مانند شخصیت هنری با بازی جیمون هونسو)، جای کمی برای خوشی یا جشن گرفتن باقی می‌ماند. این یک نشانه‌ی بد است که در یک فیلم ترسناک، نگرانی برای یک حیوان خانگی تبدیل به نیروی محرک داستان شود.


با وجود درخشش لوپیتا نیونگئو و جوزف کوئین، «یک جای آرام: روز اول» می‌توانست به یک فیلم ترسناک مستقل جذاب درباره‌ی زنی محکوم به مرگ که با وضعیتی آخرالزمانی روبرو می‌شود، تبدیل شود. اما با در نظر گرفتن موفقیت‌های قبلی فرنچایز و تمام وعده‌هایی که این پیش‌درآمد با خود به همراه داشت، محصول نهایی به فیلمی خوب تبدیل می‌شود که در مقایسه با دیگر آثار عالی این مجموعه، بدترین به شمار می‌رود.

بازیگران فیلم «یک جای آرام: روز اول» به شرح زیر هستند:

لوپیتا نیونگو در نقش سم: زنی مبتلا به بیماری لاعلاج که در پناهگاهی در نیویورک زندگی می‌کند.

لوپیتا نیونگو: ستاره درخشان سینمای جهان

لوپیتا نیونگو، بازیگر کنیایی-مکزیکی، در اول مارس 1983 در مکزیکوسیتی متولد شد. او پس از گذراندن دوران کودکی در کنیا، به آمریکا رفت و در رشته فیلم و تئاتر از کالج نیوهمشایر فارغ‌التحصیل شد.

نیونگو فعالیت هنری خود را با دستیاری تهیه‌کننده آغاز کرد و در سال 2008 با بازی در یک فیلم کوتاه، قدم به عرصه بازیگری گذاشت. سپس به کنیا بازگشت و نقش اول سریال محبوب “شوگا” (2009-2012) را بازی کرد.

اما نقطه عطف کارنامه هنری او، بازی در فیلم “12 سال بردگی” (2013) بود. نیونگو در این فیلم نقش “پتسی” را ایفا کرد و به خاطر بازی درخشانش، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از آن خود کرد. این موفقیت، او را به شهرتی جهانی رساند و نامش را در لیست ستارگان برتر هالیوود ثبت کرد.

مجله پیپل در سال 2014 او را زیباترین زن دنیا نامید و نشریه تایم نیز در سال 2020 او را در فهرست 50 زن آفریقایی قدرتمند قرار داد.

نیونگو در سال‌های بعد در فیلم‌های متعددی از جمله سه‌گانه جنگ ستارگان (2015-2019)، فیلم “پلنگ سیاه” (2018) و دنباله آن و فیلم “ما” (2019) به ایفای نقش پرداخت و توانایی خود را در ژانرهای مختلف به اثبات رساند.

نکات برجسته در مورد لوپیتا نیونگو:

او اولین بازیگر کنیایی-مکزیکی است که جایزه اسکار را دریافت می‌کند.

او به خاطر تعهدش به برابری و عدالت اجتماعی شناخته شده است.

او یک الگوی مثبت برای زنان و دختران در سراسر جهان است.

فیلم‌های معروف:

12 سال بردگی (2013)

سه‌گانه جنگ ستارگان (2015-2019)

پلنگ سیاه (2018)

ما (2019)

جوایز:

جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (2014)

جایزه بفتا بهترین بازیگر نقش مکمل زن (2014)

جایزه انجمن بازیگران فیلم برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن (2014)

او به زبان‌های انگلیسی، اسپانیایی، لوو و گیکویو مسلط است.

او عاشق رقص است و در دوران کودکی باله می‌رقصیده است.

او از طرفداران پروپا قرص فوتبال است و از تیم ملی کنیا حمایت می‌کند.

لوپیتا نیونگو بدون شک یکی از بااستعدادترین و تاثیرگذارترین بازیگران حال حاضر جهان است. او با بازی‌های قدرتمند و تعهدش به اهداف انسانی، الهام‌بخش میلیون‌ها نفر در سراسر جهان است.

جوزف کوین در نقش اریک: دانشجوی حقوقی از انگلستان که در بحران حمله موجودات فضایی به تنهایی رها شده است.

جوزف کوین: ستاره‌ای در حال ظهور از لندن

جوزف کوین، بازیگر انگلیسی، در سال 1994در پایتخت انگلستان، لندن، متولد شد و در همانجا نیز بزرگ شد. او در سال 2015 با مدرک بازیگری از آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی لندن فارغ‌التحصیل شد.

اگرچه جوزف از سال 2011 فعالیت خود را در عرصه بازیگری آغاز کرده بود، اما نقشی که او را به شهرت رساند، بازی در نقش آرتور هاویشام در سریال “ickensian” در سال 2016 بود. او پس از آن در سریال‌های محبوبی مانند “بازی تاج و تخت” (نقش کانر در فصل هفتم، قسمت چهارم) و “بینوایان” (2018) و “کاترین کبیر” (2019) حضور یافت و به تثبیت جایگاه خود در صنعت سینما و تلویزیون کمک کرد.

اما نقطه اوج شهرت جوزف کوین، بازی در نقش ادی مانسون در فصل چهارم سریال محبوب “Stranger Things” محصول نتفلیکس در سال 2022 بود. او با بازی درخشان و харизмати خود در این نقش، به یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های سریال تبدیل شد و مورد تحسین منتقدان و تماشاگران قرار گرفت.

جوزف کوین با استعداد و در حال ظهور، بدون شک آینده‌ای روشن در پیش دارد. او با بازی‌های قوی و حضور جذاب خود روی صفحه نمایش، نظر مخاطبان را به خود جلب کرده و به یکی از بازیگران مورد تقاضای حال حاضر صنعت سینما تبدیل شده است

الکس درپیر وولف در نقش ریوبن: پرستاری که از سم و دیگر بیماران در آسایشگاه مراقبت می‌کند.

الکساندر دریپر ولف: بازیگری با استعداد و چندوجهی

الکساندر دریپر ولف، متولد 1 نوامبر 1997 (10 آبان 1376) در نیویورک، آمریکا، بازیگری با استعداد است که علاوه بر بازیگری، در زمینه فیلمسازی و آهنگسازی نیز فعالیت می‌کند.

او در خانواده‌ای هنرمند متولد شد. مادرش، پلی دراپر، بازیگر و نویسنده، و پدرش، مایکل ولف، پیانیست جاز هستند. الکس برادر کوچک نیت ولف، بازیگر آمریکایی، است.

شاید مشهورترین نقش الکس، بازی در کنار برادرش در سریال “گروه برادران برهنه” (2007-2009) باشد. این دو برادر تاکنون 3 آلبوم موسیقی نیز با هم منتشر کرده‌اند.

الکس در طول دوران حرفه‌ای خود در فیلم‌ها و سریال‌های متعددی به ایفای نقش پرداخته است. از جمله فیلم‌های notable او می‌توان به “آدم بزرگ یونانی من 2” (2016)، “جومانجی: به جنگل خوش آمدید” (2017) و “ارثی” (2018) اشاره کرد.

او در سال 2019 با ساخت فیلم “گربه و ماه” اولین تجربه کارگردانی خود را نیز به دست آورد.

الکساندر ولف با استعداد و خلاق، بدون شک آینده‌ای روشن در پیش دارد. او با بازی‌های قوی و حضور جذاب خود در فیلم‌ها و سریال‌ها، نظر مخاطبان را به خود جلب کرده و به یکی از بازیگران مورد توجه حال حاضر صنعت سینما تبدیل شده است.

جیمون هونسو در نقش هنری: شخصیت کلیدی از فیلم‌های قبلی «یک جای آرام».

جایمن گاستون هانسو، متولد 24 آوریل 1964 (4 اردیبهشت 1343) در بنین (داهومی سابق)، بازیگری با استعداد و کارنامه‌ای درخشان است. او سفر خود به دنیای سینما را با حضور در موزیک ویدئوها آغاز کرد و در سال 1990 با فیلم “بدون تو من هیچ چیز نیستم” (Without You I’m Nothing) پا به عرصه بازیگری گذاشت.

نقش‌آفرینی هانسو در فیلم “آمیستاد” (Amistad) محصول 1997 به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، نقطه عطفی در کارنامه او بود. این فیلم که داستان شورش بردگان آفریقایی در یک کشتی اسپانیایی را روایت می‌کرد، نامزدی گلدن گلوب را برای هانسو به ارمغان آورد و او را به عنوان یک بازیگر توانمند به جهانیان معرفی کرد.

در سال‌های بعد، هانسو با بازی در فیلم‌های “در آمریکا” (In America) در سال 2002 و “الماس خونین” (Blood Diamond) در سال 2006، دو بار نامزد دریافت جایزه اسکار در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. او با ظرافت و قدرت بازیگری خود، نقش‌هایی پیچیده و به یاد ماندنی را خلق کرد و جایگاه خود را به عنوان یکی از ستارگان برجسته هالیوود تثبیت کرد.

هانسو برای طرفداران دنیای سینمایی مارول نیز چهره‌ای آشناست. او نقش “کوراث” را در فیلم‌های “نگهبانان کهکشان” (Guardians of the Galaxy) در سال 2014 و “کاپیتان مارول” (Capitan Marvel) در سال 2019 ایفا کرد.

علاوه بر این، هانسو در فیلم “شزم!” (Shazam!) در سال 2019 و دنباله آن در نقش “شزم جادوگر” ظاهر شد و در فیلم “سریع و خشمگین 7” (Furious 7) در سال 2015 نیز حضور داشت.

جایمن هانسو با پشتکار، استعداد و انتخاب‌های هوشمندانه خود، مسیری پرفراز و نشیب را در دنیای سینما طی کرده و به یکی از بازیگران مورد احترام و تحسین‌شده بدل شده است. او با بازی‌های قدرتمند و حضور در فیلم‌های موفق، نام خود را در تاریخ سینما ثبت کرده است.

سایربازیگران یک جای آرام روز اول:

سانی میدا در نقش زنا: زنی که در پناهگاه با سم و اریک ملاقات می‌کند.

ایلیا اونگواری در نقش مارکوس: پسر زنا.

کین آیدن در نقش رهگذر.

الکساندر جان در نقش مردی که با سگش فرار می‌کند.

مایکل سارنوسکی در نقش مردی در مترو.

مایکل بی در نقش مردی در ایستگاه قطار.

آندره فارم در نقش مردی در پناهگاه.

جان کرازینسکی در نقش لی ابوت (کمی در فلش‌بک).

میلی سنت‌جان در نقش ریگن ابوت (کمی در فلش‌بک).

علاوه بر این بازیگران، تعدادی دیگر از بازیگران نیز در نقش‌های کوچک‌تر در فیلم یک جای آرام روز اول حضور دارند.

مایکل سارنوسکی، کارگردان فیلم یک جای آرام روز اول، در نقش کوتاهی در فیلم ظاهر می‌شود.

جان کرازینسکی و میلی سنت‌جان، که در فیلم‌های قبلی «یک جای آرام» نقش‌های اصلی را بر عهده داشتند، در این فیلم فقط در فلش‌بک‌های کوتاهی حضور دارند.















تاریخ آخرین آپدیت:  12 ماه قبل

پایان