سلام به همه دوستداران سریالهای ترکی! اگه مثل من پیگیر درامهای پرهیجان و پرماجرای ترکیه هستید، حتماً یه سر به سایت ما بزنید تا از بقیه مقالات و معرفیها هم باخبر بشید. حالا بریم سراغ یکی از اون سریالایی که واقعاً حسابی بحث برانگیز شد و سالهاست که اسمش سر زبوناست: سریال ترکی سیب ممنوعه!
راستش رو بخواید، کمتر کسی پیدا میشه که اهل سریال ترکی باشه و اسم “یاساک الما” (Yasak Elma) یا همون خودمونیش، سریال ترکی سیب ممنوعه رو نشنیده باشه. این سریال از سال ۹۷ شمسی شروع شد و تا همین پارسال حسابی ما رو پای تلویزیون میخکوب کرد. یه داستان عجیب و غریب و پر از بالا و پایین درباره آدمایی که ته دلشون یه چیز دیگه میخواستن و توی ظاهر یه چیز دیگه بودن. جاهطلبی، خیانت، عشقایی که معلوم نبود چی میشن و کلاً یه دنیای پر از پول و قدرت و کثافتکاری! ولی واقعاً چی شد که این “سیب ممنوعه” اینقدر شیرین و جذاب شد برای ما؟
قصه سیب ممنوعه از کجا شروع شد؟ یه نگاه خودمونی به ماجرا
داستان سریال ترکی سیب ممنوعه با زندگی دو تا خواهر شروع میشه که زمین تا آسمون با هم فرق دارن: ییلدیز (که ادا اجه بازیش میکرد) و زینب (با بازی سودا ارگینجی). ییلدیز کلاً تو فاز پول و پله بود و آرزو داشت با یکی پولدار ازدواج کنه و خودش رو از این زندگی معمولی نجات بده. ته دلش میگفت تنها راه خوشبختی همینه. اما زینب نه، اون دختر درسخون و کاری و معتقدی بود که میخواست با زحمت خودش به جایی برسه. کلاً مسیرشون از هم جدا بود.
حالا نقطه انفجار داستان کجا بود؟ اونجایی که اندر آرگون (شوال سام)، یه زن شیک و مجلسی و فوقالعاده باهوش که داشت از شوهر میلیاردیش، هالیت آرگون (طلعت بولوت)، طلاق میگرفت، اومد یه پیشنهاد شیطنتآمیز به ییلدیز داد. گفت اگه بری مخ هالیت رو بزنی و باهاش باشی، منم توی دادگاه طلاق راحتتر میتونم ازش پول بگیرم. فکرشو بکنید! ییلدیز هم که چشمش برق پول رو گرفته بود، وارد یه بازی خطرناک شد که زندگیش و زندگی زینب رو کلاً زیر و رو کرد. اون وارد دنیایی شد که آرزوش رو داشت، ولی خب این دنیا پر از دروغ و کلک و آدمای عجیب غریب بود.
اون وسطا هم زینب با علیهان تاشدمیر (انور تونا)، یه آقای تاجر موفق و شریک هالیت آشنا شد. رابطهشون هم آسون نبود، چون علیهان یه گذشتهی مرموز داشت و رفتارهای گاهی غیرقابل پیشبینیش حسابی زینب رو کلافه میکرد. واقعاً قصه سیب ممنوعه قشنگ نشون میداد (حالا شاید یه ذره هم اغراق میکرد!) که پول و قدرت چطور میتونن آدما رو عوض کنن و روابطشون رو خراب کنن. اگه دنبال سریالایی هستید که پر از راز و رمز و احساسات پیچیده بین آدماست، حتماً یه سر به مقاله سریال ترکی حسرت زندگی بزنید، اونم داستانای جالبی داره.
چیزی که سریال ترکی سیب ممنوعه رو خاص میکرد، این بود که هیچوقت سر جاش بند نبود. هر فصل یه اتفاق جدید، یه آدم جدید، یه داستان جدید! بازیگرا میاومدن و میرفتن، دوستا دشمن میشدن و دشمنها رفیقای مصلحتی! انقدر پیچش داستانی داشت که عمراً میتونستید حدس بزنید قسمت بعد چی میشه. اصلاً فکرش رو میکردید یه سریال این همه سال بتونه با عوض کردن بازیگراش و داستانش، ما رو دنبال خودش بکشونه؟ این واقعاً هنر این قصه بود. همین تغییرات و غیرمنتظره بودن، شبیه به درامهایی هست که زندگی آدمها رو حسابی تکون میده و باعث میشه به چیزای جدیدی فکر کنیم،
مثلاً مقالهی سریال ترکی دختر پشت پنجره هم از همین جنس تغییرات و تأثیر روی مخاطب حرف میزنه.

بازیگرای سیب ممنوعه: این ستارهها واقعاً درخشیدن!
نمیشه از سریال ترکی سیب ممنوعه حرف زد و از بازیگرای فوقالعادهش چیزی نگفت. واقعاً بعضیهاشون توی نقش خودشون غوغا کردن و باعث شدن حتی وقتی داستانش یه ذره غیرمنطقی میشد، ما باز هم سریال رو دنبال کنیم. قلب تپنده سریال، دو تا خانوم بودن که از اول تا آخر با هم بودن و رابطهشون حرف نداشت: ادا اجه در نقش ییلدیز و شوال سام در نقش اندر.
ادا اجه نقش ییلدیز رو انقدر طبیعی و با نمک بازی کرد که با اینکه گاهی کارای عجیب میکرد، باز هم دلمون براش میسوخت یا ازش خوشمون میاومد. اون یه جورایی نمایندهی جاهطلبی دوستداشتنی بود. اما شوال سام در نقش اندر… وای! اندر یه پدیده بود! با اون نگاه نافذش، لباسای شیکش و دیالوگهایی که مثل تیر رها میکرد! زنی بود که هیچوقت تسلیم نمیشد و همیشه یه نقشه توی سرش داشت. رقابت ییلدیز و اندر، و گاهی وقتها که مجبور بودن با هم متحد بشن، یکی از بامزهترین و جذابترین قسمتای سریال بود.
البته بازیگرای دیگه هم بودن که خیلی خوب بودن. طلعت بولوت اولش نقش اون غول پولدار، هالیت رو بازی میکرد که همه چی دور و بر اون میچرخید. اونور تونا و سودا ارگینجی هم اولش نقشای مهمی داشتن. ولی خب، همونطور که گفتم، سریال کلی آدم جدید رو به خودش دید. نسرین جواب زاده که نقش شاهیکا رو بازی میکرد، یه شخصیت شرور دوستداشتنی بود! بیران داملا ییلماز در نقش کومرو هم اومد و حسابی داستان رو تحت تأثیر قرار داد. بازیگرای نقش جانر و امیر (برادر اندر و دوست ییلدیز) هم که دیگه جای خودشون رو داشتن، کلاً نمک سریال بودن!
حالا بیاید یه نگاه سریع بندازیم به بعضی از این شخصیتها و بازیگرایی که زندهشون کردن:
شخصیت | بازیگر | توضیحات کوتاه |
ییلدیز ییلماز | ادا اجه | اون دختر جاهطلب که رفت دنبال رویاهاش تو دنیای پولدارا. |
اندر آرگون | شوال سام | ملکه دسیسه! زن سابق هالیت که همیشه یه قدم جلوتر بود. |
هالیت آرگون | طلعت بولوت | اون مرد پولدار و قدرتمند که همه چی از اون شروع شد. |
زینب ییلماز | سودا ارگینجی | خواهر خوبه قصه که دنبال زندگی آروم و کاری بود. |
علیهان تاشدمیر | انور تونا | اون تاجر مرموز که دل زینب رو لرزوند. |
شاهیکا ایکینجی | نسرین جواد زاده | وای از دست این شاهیکا! شرارت از چشماش میبارید! |
حسن علی کویوجو | اردال اوزیاغجیلار | پولدار جدید قصه که اومد جای هالیت رو گرفت. |
کومرو ییلدیریم | بیران داملا ییلماز | دختری با یه عالمه مشکل و پیچیدگی که داستان رو عوض کرد. |
جانر چلبی | باریش آیتاچ | برادر اندر، رفیق بامرام ییلدیز، کلاً خیلی باحال بود. |
امیر یوکسل | سرکان روتکای آییکوز | دوست صمیمی ییلدیز و جانر، پایه ثابت خندههای سریال. |
چرا سریال سیب ممنوعه اینقدر محبوب شد؟ راز موفقیتش چی بود؟
موفقیت شش فصل این سریال واقعاً حرف نداشت! به نظرم چند تا دلیل اصلی داشت که باعث شد سریال ترکی سیب ممنوعه اینقدر توی دل مردم جا باز کنه:
- اتفاقات غیرمنتظره پشت سر هم: این سریال به معنای واقعی کلمه “غیرقابل پیشبینی” بود! هر وقت فکر میکردی فهمیدی قراره چی بشه، یهو یه اتفاق میافتاد که دهنت باز میموند. همین هیجان باعث میشد نتونی از پای سریال بلند شی.
- شخصیتهای زن که حرف اول رو میزدن: برخلاف خیلی از فیلما و سریالا که محور اصلیشون مردا هستن، اینجا زنها بودن که میدوندار بودن. ییلدیز و اندر هر کدوم به روش خودشون قوی بودن و برای رسیدن به هدفشون میجنگیدن. دیدن این زنهای بااراده (حالا کار نداریم روشهاشون گاهی چطور بود!) برای خیلیا جذاب بود.
- ترکیب خنده و غصه: با اینکه داستانش پر از خیانت و درام بود، هیچوقت شوخطبعیش رو از دست نداد. دعواهای ییلدیز و اندر، تیکههای جانر و امیر، موقعیتهای خندهداری که پیش میاومد، باعث میشد سریال فقط اشک ما رو درنیاره، بخندوندمون هم.
- دنیای لاکچری و پر زرق و برق: خب راستش رو بخواید، دیدن زندگی پولدارا، خونههای شیک، لباسای گرون و مهمونیهای آنچنانی همیشه جذابه! این سریال هم حسابی روی این مانور میداد. اگه عاشق اینجور درامهایی هستید که پر از کشمکش و فضای لاکچریه، مقاله سریال ترکی قلب سیاه رو هم یه نگاه بندازید، اونم هیجان خودشو داره.
- انعطافپذیری عجیبش: وقتی بازیگر اصلی مثل هالیت رفت، همه گفتن دیگه تمومه. ولی نویسندهها انقدر خوب شخصیتای جدید آوردن و داستان رو چرخوندن که سریال زنده موند و حتی جذابتر هم شد! این توانایی بازآفرینی خودش یه هنره.

حاشیهها و پچپچها: پشت پرده قصه سیب ممنوعه چی میگذشت؟
مگه میشه یه سریال اینقدر معروف باشه و حاشیه نداشته باشه؟ سریال ترکی سیب ممنوعه هم حسابی توی این زمینه پر و پیمون بود! یادتونه قضیه اتهاماتی که به طلعت بولوت (هالیت) وارد شد؟ اون ماجرا خیلی سر و صدا کرد و آخرش هم باعث شد ایشون از سریال برن. اینجور اتفاقات نشون میده که حتی توی اون دنیای ظاهر قشنگ تلویزیون هم ممکنه مشکلاتی وجود داشته باشه. کلاً دونستن اتفاقات “پشت پرده” و حقیقتهای گاهی شوکهکننده خیلی جذابه، مثل مقالهای که درباره سریال ترکی خیاط نوشتیم.
تغییر بازیگرا هم کم حاشیه نداشت. هر بار یکی از شخصیتای اصلی یا فرعی میرفت، کلی حرف و حدیث پشتش بود. بعضیها ناراحت میشدن، بعضیها کنجکاو بودن نفر بعدی کیه. ولی خب، همین بحثها هم باعث میشد سریال همیشه توی صدر اخبار باشه.
نقد خودمونی: چی توی این سریال خوب بود، چی نه؟
هر سریالی، هر چقدر هم خوب باشه، بالاخره یه سری نقاط قوت و ضعف داره. سریال ترکی سیب ممنوعه هم همینطور بود.
نقاط قوت از دید من:
- بازی بازیگرا: مخصوصاً ادا اجه و شوال سام که واقعاً بینظیر بودن.
- ریتم تند و تیزش: هیچوقت حوصلهت سر نمیرفت، همیشه یه خبری بود.
- خندههای وسط درام: این ترکیب خنده و غصه خیلی خوب از آب دراومده بود.
- ظاهر کار: لباسها، خونهها، همه چی خیلی شیک و چشمنواز بود. اگه عاشق این جور درامهایی هستید که پر از احساسات عمیق و تعهداته، طوری که اشکتون رو دربیاره، حتماً نگاهی به مقاله سریال ترکی سوگند بندازید.

نقاط ضعفش رو بخوایم بگیم:
- غیرواقعی بودن بعضی جاها: قبول کنیم که گاهی داستانش خیلی تخیلی میشد، خصوصاً فصلای آخرش.
- یه کم تکراری شدن بعضی نقشهها: انگار نویسندهها بعضی وقتا دیگه ایدهی جدید نداشتن و از دسیسههای قدیمی استفاده میکردن.
- خیلی طول کشیدن: شش فصل شاید برای همچین داستانی یه ذره زیاد بود و گاهی حس میکردی الکی کشش میدن.
شما چی فکر میکنید؟ با این حرفا موافقید؟ به نظرتون کدوم بخش سریال ترکی سیب ممنوعه بیشتر از همه نظرتون رو جلب کرد؟
بالاخره آخر قصه چی شد؟ قسمت آخر سیب ممنوعه دلمون رو خنک کرد؟
بعد از این همه سال، بالاخره سریال ترکی سیب ممنوعه تابستون پارسال تموم شد. پایان دادن به یه سریال که این همه شخصیت و داستان فرعی داره، کار خیلی سختیه. همه منتظرن ببینن چی به سر شخصیتای مورد علاقهشون میاد.
قسمت آخر سعی کرد یه جورایی سر و ته قضیه رو هم بیاره. سرنوشت ییلدیز و اندر و جانر و امیر و بقیه مشخص شد. بعضیها به سزای کاراشون رسیدن، بعضیها هم زندگی جدیدی رو شروع کردن. آخرش هم همون حال و هوای همیشگی سریال رو داشت؛ یه ترکیبی از جدیت و طنز. راستش رو بخواید، نظر مردم درباره آخرش فرق داشت. بعضیها گفتن خوب تموم شد و به سریال میاومد، بعضیها هم انتظار یه چیز دیگه رو داشتن. ولی مهم اینه که بعد از این همه سال، این داستان پرپیچ و خم بالاخره به یه سرانجامی رسید و پرونده سیب ممنوعه بسته شد.
سریال ترکی سیب ممنوعه برای خیلیها بیشتر از یه سرگرمی بود. یه پنجره بود به دنیایی که شاید برامون دور از دسترس بود، با همه خوب و بداش. یه سریال بود که نشون داد جاهطلبی چه کارا که با آدما نمیکنه و پول چقدر میتونه توی زندگی نقش داشته باشه. این سریال دیگه الان یه بخش از تاریخ سریالهای ترکی شده و جاش توی قلب خیلی از طرفداراش هست.

سؤالایی که شاید شما هم درباره سریال سیب ممنوعه دارید
حالا بریم سراغ چند تا از سؤالایی که معمولاً درباره این سریال پرسیده میشه:
- سریال ترکی سیب ممنوعه چند قسمت و چند فصله کلاً؟ نسخه اصلی ترکی سریال ۶ فصل بود و ۱۷۷ قسمت داشت. حالا چون هر قسمت ترکی خیلی بلنده و معمولاً برای پخش توی کشورای دیگه یا پلتفرما تقسیم میشه به قسمتای کوتاهتر، ممکنه جایی که شما دیدید تعداد قسمتاش بیشتر باشه.
- کدوم بازیگرای اصلی سریال سیب ممنوعه از اول تا آخر توی سریال موندن؟ دو تا ستون اصلی سریال که از قسمت اول تا آخر حضور داشتن، ییلدیز (ادا اجه) و اندر (شوال سام) بودن. جانر (باریش آیتاچ) و امیر (سرکان روتکای آییکوز) هم جزو اونایی بودن که تقریباً کل سریال بودن.
- موضوع اصلی داستان سریال سیب ممنوعه چی هست؟ کلاً داستان درباره اینه که چطور دو تا خواهر با پسزمینه متفاوت، وارد دنیای پولدارا و آدمای صاحب قدرت توی استانبول میشن و درگیر رقابتها، خیانتها و تلاش برای بالا رفتن میشن.
- چرا اینقدر بازیگرای سریال سیب ممنوعه عوض شدن توی فصلهای مختلف؟ تغییر بازیگر توی سریالای خیلی طولانی ترکیه عادیه. گاهی به خاطر تموم شدن قرارداد، گاهی به خاطر مسائل شخصی یا حاشیههایی که پیش میاد (مثل قضیه آقای بولوت)، و گاهی هم به خاطر اینکه نویسندهها میخوان داستان رو تازه نگه دارن و شخصیتای جدید بیارن.
- آخر و عاقبت سریال سیب ممنوعه چی شد؟ چطور تموم شد؟ قسمت آخر سعی کرد داستان شخصیتای اصلی مثل ییلدیز و اندر رو جمع کنه و نشون بده چی به سرشون میاد. یه پایانبندی بود که سعی کرد با همون لحن سریال (ترکیبی از جدی و بامزه) تموم بشه. بعضیا راضی بودن از آخرش، بعضیا نه، ولی در نهایت یه نقطه پایان بود برای این مسیر طولانی.
تاریخ آخرین آپدیت: 1 ماه قبل