سلام به همراهان همیشگی! راستش را بخواهید، وقتی حرف از سریالهای ترکی میشود، یک دنیای رنگارنگ و پر از ماجرا جلوی چشم آدم میآید. بین این همه درامهای سنگین و قصههای تاریخی، گاهی اوقات دل آدم یک چیز سبکتر و شیرینتر میخواهد، یک سریال که بنشینی پایش و از ته دل بخندی و گاهی هم دلت بلرزد. سریال ترکی ستاره شمالی که اسم اصلیاش “Kuzey Yıldızı İlk Aşk” است، دقیقاً از همان جنس سریالهاست. با قصهاش که دلنشین است، شخصیتهایی که انگار از نزدیک میشناسیشان و البته منظرههایی که هوش از سر آدم میبرد، حسابی گل کرد و کلی طرفدار پیدا کرد.
این سریال فقط یک قصه عاشقانه ساده نیست؛ پنجرهای هم هست رو به فرهنگ قشنگ و سرزنده منطقه دریای سیاه ترکیه. آمادهاید تا با هم گشتی در دنیای این سریال بزنیم؟ اگر کلاً از علاقهمندان به سریالهای ترکی هستید و دوست دارید غرق در داستانهای هیجانانگیز و گاهی جنجالی شوید، شاید بخواهید بعداً نگاهی هم به مقالههای دیگر ما بیندازید. مثلاً درباره سریال پرهیاهوی سریال ترکی سیب ممنوعه که حسابی سر و صدا کرد.

قصه ستاره شمالی چیست؟ وقتی عشق قدیمی با کینه ۲۰ ساله قاطی میشود!
بیایید ببینیم اصلاً قصه این سریال از کجا شروع میشود. قهرمانهای اصلی ما دو نفرند: کوزی و ییلدیز. کوزی اصالتاً اهل یک منطقه سرسبز کنار دریای سیاه به اسم اردو است. این آقا کوزی ما، وقتی جوان بود دلباخته ییلدیز خانم، دختر همسایهشان میشود که عشق بچگیاش بوده. حتی قول و قرار هم میگذارند برای ازدواج. اما خب، زندگی همیشه طبق برنامه پیش نمیرود! کوزی ۱۸ ساله با رؤیای درس خواندن میزند به سیم آخر و ییلدیز و خانوادهاش را میگذارد و میرود استانبول. فکرش را بکنید، این رفتن چه بلایی سر دل ییلدیز میآورد و چه کینهای بین دو خانواده قدیمی و همسایه میاندازد که حالا حالاها پاک نمیشود!
حالا بعد از ۲۰ سال، زندگی آقای کوزی در استانبول حسابی به هم ریخته. همسرش ولش کرده و هر چی داشته برده. بیچاره کوزی ورشکسته و تنها میماند و مجبور میشود با سه تا دختر نوجوانش برگردد زادگاهش، اردو. اما وای از روزی که کوزی برمیگردد! ییلدیز خانم ما هنوز هم از آن خیانت ۲۰ سال پیش دلخور است و به هیچ وجه حاضر نیست کوزی را ببخشد. با تمام وجودش میخواهد کوزی را از اردو بیرون کند. قوز بالا قوز اینکه، خانوادههای این دو تا هم هنوز با هم شکرابند و این اوضاع، برگشت کوزی را صد برابر سختتر میکند.
قصه کوزی ییلدیزی مثل یک غذای خوشمزه است که همه چی در آن اندازه است: هم بامزه است (کمدی موقعیت)، هم احساسی (درام خانوادگی) و هم عاشقانه. دعواها و کلکلهای خندهدار کوزی و ییلدیز، دستوپا زدن دخترهای کوزی برای کنار آمدن با زندگی در روستا و البته فضولیها و شیطنتهای بامزه دو تا خانواده، لحظات کمدی سریال را میسازند. اما در کنارش، صحنههایی هم هست که دل آدم را به درد میآورد؛ غم دوری، تلاش برای بخشیدن کسی که دوستش داری، اهمیت خانواده و ریشهها. و البته، جرقههای آن عشق قدیمی بین کوزی و ییلدیز که هرچند زیر لایههای کینه و دلخوری پنهان شده، اما انگار هیچوقت قرار نیست کامل خاموش شود.
بازیگران ستاره شمالی: چهرههایی که دلت برایشان تنگ میشود
میدانید، برای اینکه یک سریال حسابی بگیرد و مردم دوستش داشته باشند، بازیگرهایش خیلی مهمند. باید کسی باشند که بتوانی با آنها ارتباط بگیری و حرفشان را باور کنی. انتخاب بازیگران سریال ترکی ستاره شمالی واقعاً عالی بود.
نقش کوزی را آقای اسماعیل دمیرجی بازی میکند. او واقعاً از پس نقش مردی برآمده که هم دلش شکسته و پشیمان است، هم گاهی مثل بچهها لج میکند و هم در عین حال پدری فداکار و عاشقی است که هنوز دلش پیش عشق قدیمی گیر است. آقای دمیرجی توانسته تمام این حالتهای مختلف کوزی را، از درماندگیاش جلوی ییلدیز گرفته تا تلاشهایش برای درست کردن اوضاع، حسابی واقعی در بیاورد.
حالا بریم سراغ ییلدیز خانم! نقش او را بازیگر پرانرژی و چشمرنگ، آسلیهان گونر بازی میکند. ییلدیز شخصیتی قوی، یکدنده و در عین حال خیلی لطیف دارد. آسلیهان گونر با آن چشمهای خاصش، واقعاً توانسته نقش زنی را بازی کند که سالها با درد زندگی کرده اما قلبش هنوز جای دیگری است. باور کنید یا نه، کلکلها و دعواهای بامزه بین اسماعیل دمیرجی و آسلیهان گونر، یکی از بهترین بخشهای سریال ترکی ستاره شمالی است. این دو نفر آنقدر خوب کنار هم بازی میکنند که رابطه پیچیده کوزی و ییلدیز را کاملاً باورپذیر کردهاند.
البته بازی بقیه بازیگرها هم حرف ندارد. دختران کوزی که هر کدام اخلاق خودشان را دارند، خانوادههای شلوغ و دوستداشتنی دو طرف، رفیقها و همسایههای روستا، همگی در اینکه سریال اینقدر گرم و خودمانی به نظر برسد نقش دارند. هر کدام از این شخصیتهای فرعی، یک رنگی به قصه اضافه میکنند و لحظات شیرین یا گاهی پر از دردسر میسازند که باعث میشود دنیای سریال ترکی ستاره شمالی حسابی زنده و واقعی به نظر بیاید.

لوکیشن ستاره شمالی:اردو، جایی که نفس آدم بند میآید!
اگر بخواهم از یک چیز سریال ترکی ستاره شمالی تعریف کنم که واقعاً چشمنواز است، آن هم لوکیشن فیلمبرداری در منطقه اردو کنار دریای سیاه ترکیه است. این منطقه با آن طبیعت دستنخورده، کوههای مهآلود، ساحلهای قشنگ و روستاهای سنتیاش، انگار یک کارت پستال زنده است که قصه در آن اتفاق میافتد.
منظرهها در این سریال فقط یک پسزمینه ساده نیستند، خودشان یک جورایی شخصیت داستانند. زیباییهای بکر اردو، یک تضاد خیلی جالب با زندگی شهری کوزی در استانبول ایجاد میکند و حس برگشت به اصالت و سادگی را به آدم میدهد. تپههایی که پر از درخت فندقند، خانههای روستایی قدیمی، دریای آبی و البته هوای اغلب بارانی و مهگرفته آن منطقه، یک فضای خاص و منحصر به فرد به سریال بخشیده است.
نماهای هوایی از طبیعت اردو در طول سریال واقعاً آدم را میخکوب میکند. این انتخاب هوشمندانه لوکیشن نه تنها به زیبایی بصری سریال کمک کرده، بلکه باعث میشود فرهنگ و حال و هوای منطقهای که داستان در آن میگذرد را هم بهتر درک کنیم. مردم دریای سیاه با مهماننوازیشان، رقصهای پرشورشان و لهجه شیرینشان، جزئی جداییناپذیر از هویت سریال هستند و لوکیشنها این فرهنگ را فریاد میزنند. شاید با دیدن این سریال شما هم دلتان بخواهد یک سفر به این منطقه زیبا از ترکیه داشته باشید! البته ترکیه مناطق دیدنی زیاد و داستانهای جذابی بر اساس فرهنگهای بومی دارد، مثلاً میتوانید با سریال ترکی سیلا آشنا شوید که در منطقه ماردین میگذرد.
چرا ستاره شمالی اینقدر محبوب شد؟ بیا نقدش کنیم!
حالا سؤال مهم اینجاست: چرا سریال ترکی ستاره شمالی، با اینکه قصهاش در اصل خیلی هم پیچیده نیست، اینقدر سر و صدا کرد و دل این همه آدم را به دست آورد؟ از نظر من، چند تا دلیل اصلی دارد:
اول اینکه، ترکیب کمدی رمانتیک با کمی چاشنی درام خانوادگی، واقعاً فرمول طلایی بود که در این سریال خوب از آب درآمد. مردم از دیدن درامهای خیلی سنگین خسته شده بودند و دلشان میخواست چیزی ببینند که هم بخنداندشان و هم بتوانند با شخصیتهایش ارتباط بگیرند. ستاره شمالی با شوخیهایش که از دل موقعیتها در میآمد، دیالوگهایش که لبخند میآورد روی لب، و کشمکشهای بامزه کوزی و ییلدیز، دقیقاً همین را به تماشاگر داد. اما در کنارش، قصهاش آنقدر عمق داشت که درام خیانت، بخشش و اهمیت خانواده هم کنارش حس میشد.
دومین دلیل و شاید مهمترین دلیل، رابطه فوقالعاده بین بازیگرهای اصلی، یعنی اسماعیل دمیرجی و آسلیهان گونر بود. این دو نفر آنقدر خوب نقش یک زوج قدیمی با کلی دلخوری و عشق را بازی کردند که آدم کاملاً باورشان میکرد. دعواهایشان بامزه بود، لحظات عاشقانهشان شیرین و تلاشهایشان برای رسیدن به هم، تماشایی. شیمی بین این دو نفر یکی از قویترین نقاط قوت سریال بود. واقعاً نمیشود کوزی و ییلدیز را با بازیگرهای دیگری تصور کرد، درست میگویم؟
عامل سوم هم که قبلاً گفتم، زیباییها و فرهنگ منطقه دریای سیاه بود. در دورانی که انگار همه سریالهای ترکی باید در خیابانهای استانبول فیلمبرداری شوند، رفتن به اردو و نشان دادن طبیعت بکر و فرهنگ خاص آنجا، یک نفس تازه به سریال داد. این کار باعث شد ستاره شمالی فقط یک قصه عاشقانه نباشد، بلکه شما را به یک گوشه قشنگ از ترکیه هم ببرد. اصلاً فکرش را میکردی دیدن یک سریال کمدی رمانتیک اینقدر دلت را هوایی شمال ترکیه کند؟
گذشته از اینها، شخصیتهای مکمل هم حرف نداشتند. هر کدام از اعضای دو خانواده و بقیه اهالی روستا، ویژگیهای خاص خودشان را داشتند و کلی موقعیت خندهدار و دراماتیک ایجاد میکردند. خانواده شلوغ و سنتی ییلدیز به خصوص، منبع خیلی خوبی برای لحظات سرگرمکننده بود.
البته شاید بعضیها بگویند قصه گاهی کمی کش میآید یا بعضی شوخیها تکراری میشوند، ولی در کل، سریال ترکی ستاره شمالی با تکیه بر همین چیزهایی که گفتم، حسابی موفق شد و کلی تماشاگر در ترکیه و کشورهای دیگر پیدا کرد. این سریال ثابت کرد که لازم نیست قصه خیلی پیچیده باشد، مهم این است که با دل و جان بازی شود و به دل تماشاگر بنشیند. دنیای سریالهای ترکی آنقدر بزرگ است که برای هر سلیقهای چیزی دارد، از قصههای شیرین و پرانرژی مثل همین سریال گرفته تا داستانهایی با رگههای معمایی و عمیقتر.
برای مثال، میتوانید نگاهی به مقاله ما درباره سریال ترکی خیاط بیندازید که حال و هوای متفاوتی دارد. یا اگر به دنبال یک کمدی رمانتیک جدیدتر هستید، سریال ترکی زیباتر از تو چطور است؟

پایان ستاره شمالی: بالاخره کوزی و ییلدیز به هم رسیدند؟
یکی از سؤالهایی که همیشه ذهن طرفداران سریالها را درگیر میکند، این است که ته قصه چه میشود؟ قهرمانها به آرزویشان میرسند؟ سریال ترکی ستاره شمالی هم که در ۶۴ قسمت اصلی تمام شد، یک پایان مشخص و تا حد زیادی خوش برای شخصیتهای اصلیاش داشت.
نمیخواهم اسپویل کنم و هیجان دیدن قسمت آخر را از شما بگیرم، اما میتوانم بگویم مسیری که کوزی و ییلدیز برای دوباره رسیدن به هم طی کردند، بالاخره آنها را به جایی رساند که منتظرش بودیم. آن همه سال کینه، سوءتفاهم و مشکل با خانوادهها، بالاخره نتوانست جلوی عشق قدیمیشان را بگیرد. پایان سریال، بیشتر روی مفاهیم بخشش، آشتی و پیدا کردن آرامش تمرکز دارد. بله، راه رسیدن به این نقطه برای کوزی و ییلدیز پر از سنگلاخ بود، اما بالاخره دیدیم که “ستاره شمالی” و “ستاره جنوبی” (اسامی خودشان!) راه همیشگیشان را در آسمان هم پیدا کردند. اگر طرفدار داستانهای عاشقانه با چاشنی پزشکی هستید، شاید سریال ترکی ضربان قلب هم برایتان جالب باشد.
خلاصه که سریال ترکی ستاره شمالی یک تجربه شیرین و دلچسب است. ترکیبی از خنده، کمی اشک، یک عالمه عشق و کلی طبیعت قشنگ که حسابی حالتان را خوب میکند. اگر دنبال یک سریال ترکی با حال و هوای متفاوت و داستانی هستید که قلبتان را گرم کند، حتماً به “کوزی ییلدیزی” یک شانس بدهید. مطمئنم لبخند میآید روی لبهایتان!
بپرس بپرس! سوالات پرتکرار درباره ستاره شمالی
حالا نوبت شماست! اگر سوالی درباره این سریال توی ذهنتان هست، اینجا به چند تا از آنهایی که بیشتر پرسیده میشوند جواب میدهیم:
- خب، بالاخره سریال ستاره شمالی چند قسمت بود؟ نسخه اصلی ترکیهاش ۶۴ قسمت بود. البته هر قسمت حسابی طولانی است، حدود دو ساعت. ممکن است توی پلتفرمها یا نسخههای دوبله شده تعداد قسمتها فرق کند چون آنها را کوتاهتر میکنند.
- بازیگرهای اصلیاش کی بودند؟ بازیگرهای نقش اول، یعنی کوزی و ییلدیز، آقای اسماعیل دمیرجی و خانم آسلیهان گونر بودند.
- ژانر این سریال چیست؟ ژانر اصلیاش کمدی رمانتیک است، اما کلی هم درام خانوادگی قاطیاش دارد.
- کجا فیلمبرداری شده؟ استانبول نبود؟ نه، بخش اعظم فیلمبرداری سریال ترکی ستاره شمالی در منطقه خیلی خوشگل اردو (Ordu) کنار دریای سیاه بوده.
- آخرش کوزی و ییلدیز به هم میرسند؟ پایانش خوب است؟ بله، پایان سریال برای کوزی و ییلدیز پایان خوبی است و به هم میرسند.

تاریخ آخرین آپدیت: 1 ماه قبل